Brad Paisley - We Danced
The bar was empty
I was sweeping up the floor
That's when she walked in
I said, "I'm sorry but we're closed"
And she said "I know,
But I'm afraid I left my purse"
I said, "I put one back behind the bar
I bet it's probably yours"
And the next thing that I knew
There we were, lost in conversation
And before I handed her her purse
I said, "You'll only get this back on one condition"
[Chorus]
And we danced
Out there on that empty hardwood floor
The chairs up and the lights turned way down low
The music played, we held each other close
And we danced
And from that moment Brad Paisley - We Danced - http://motolyrics.com/brad-paisley/we-danced-lyrics-persian-translation.html
There was never any doubt
I had found the one
That I had always dreamed about
And then one evenin'
When she stopped by after work
I pulled a diamond ring out of the pocket of my shirt
And as her eyes filled up with tears
She said, "This is the last thing I expected"
And then she took me by the hand
And said, "I'll only marry you on one condition"
[Chorus]
Like no one else had ever danced before
I can't explain what happened on that floor
But the music played
We held each other close
And we danced
Yeah, we danced
Brad Paisley - رقصیدیم (Persian translation)
کسی در مغازه نبود
در حال تمیز کردن زمین بودم
که او وارد مغازه شد
گفتم:عذر مییخواهم اما مغازه بسته است
جواب داد که میدانم
متاسفانه کیف پولم را جا گذاشته ام
گفتم من یکی را پشت مغازه گذاشته ام
شرط می بندم که مال شماست
و چیز دیگری که میدانستم
این بود که ما در صحبت هایمان گم شدیم
و قبل از اینکه کیفش را پس دهم
گفتم تنها تحت یک شرط کیفت را پس خواهی گرفت
کر
و ما رقصیدیم
بیرون از آنجا روی کفپوش های چوبی رقصیدیم
صندلی ها رو به بالا جمع شده بود و چراغها کم سو بودند
موزیک پخش شد و ما یکدیگر را در آغوش گرفتیمBrad Paisley - We Danced - http://motolyrics.com/brad-paisley/we-danced-lyrics-persian-translation.html
و رقصیدیم
و از آن لحظه
هیچ تردیدی وجود نداشته
من کسی را که همیشه در رویایم داشتم را
پیدا کرده ام
و سرانجام شبی
هنگام بازگشت از محل کارش به مغازه ام آمد
و من حلقه الماسی را از جیب پیراهنم در آوردم
در حالیکه چشمانش پر از اشک شده بود
گفت:این آخرین چیزی بود که انتظارش را داشتم
و با دستش مرا به سوی خود کشید و
گفت:تنها با یک شرط با تو ازدواج خواهم کرد
کر
گویی هیچکس تا به حال نرقصیده است
نمیتوانم شرح دهم که چه اتفاقی افتاد
اما موزیک نواخته شد
یکدیگر را سخت در آغوش گرفتیم
و رقصیدیم
آری ما رقصیدیم