Chris De Burgh - Borderline
I'm standing in the station
I am waiting for a train
To take me to the border
And my loved one far away
I watched a bunch of soldiers heading for the war
I could hardly even bear to see them go
Rolling through the countryside
Tears are in my eyes
We're coming to the borderline
I'm ready with my lies
And in the early morning rain, I see her there
And I know I'll have to say goodbye again
And it's breaking my heart, I know what I must do
I hear my country call me, but I want to be with you
I'm taking my side, one of us will lose
Don't let go, I want to knowChris De Burgh - Borderline - http://motolyrics.com/chris-de-burgh/borderline-lyrics-persian-translation.html
That you will wait for me until the day
There's no borderline, no borderline
Walking past the border guards
Reaching for her hand
Showing no emotion
I want to break into a run
But these are only boys, and I will never know
How men can see the wisdom in a war
And it's breaking my heart, I know what I must do
I hear my country call me, but I want to be with you
I'm taking my side, one of us will lose
Don't let go, I want to know
That you will wait for me until the day
There's no borderline, no borderline
No borderline, no borderline
Chris De Burgh - مرز (Persian translation)
توی ایستگاه وایسادم
منتظرم قطارم
تا منو ببره به طرف مرز
و عشقمو به یه جای دور
چندتا سربازو می بیننم که می خوان برن جنگ
من به سختی می تونم حتی رفتنشونو ببینم
در حال رفتن به سوی کناره های شهریم
اشک توی چشمامه
ما داریم میایم به سمت مرز
من با دروغام آمادم
و در باران صبحگاهی اونو اونجا می بینم
و می دونم که دوباره باید بگم خداحافظ
و این داره قلب منو می شکنه
من می شنوم که کشورم صدایم می کنه، ولی من می خوام با تو باشم
من جهتم رو مشخص کردم، یکیمون می بارهChris De Burgh - Borderline - http://motolyrics.com/chris-de-burgh/borderline-lyrics-persian-translation.html
نذار بره، من می خوام بدونم
که تا اون روز برام منتظر می مونی
اونجا هیج مزری نیست، هیچ مرزی
از کنار نگهبانای مزر می گذریم
برای رسیدن به دستش
هیچ حسی رو نشون نمی دم
می خوام فرار کنم
اما اینا فقط پسرن (مرد نیستن)، و من هیچ وقت نمی فهمم
که مردم چه طور خرد رو در جنگ می بینن؟
و این داره قلب منو می شکنه
من می شنوم که کشورم صدایم می کنه، ولی من می خوام با تو باشم
من جهتم رو مشخص کردم، یکیمون می باره
نذار بره، من می خوام بدونم
که تا اون روز برام منتظر می مونی
اونجا هیج مزری نیست، هیچ مرزی...